راهبری

ضرورتِ خلقِ یک چشم‌انداز مشترک

Getty Images
Getty Images

خلق کردن آینده به عهدۀ ماست:
نیازی حیاتی برای داشتن یک چشم‌انداز مشترک برای کسب‌وکارتان

در جهانی مملو از عدم قطعیت‌ها و تحولات سریع، مفهوم «آینده تضمین‌شده» در حوزه کسب‌وکار همچنان مبهم باقی مانده است. با این وجود، همینطور که از میان تغییرات خیره‌کننده‌ای که در سال‌های اخیر به وجود آمده است حرکت می‌کنیم، یک چیز واضح است: گام‌های جمعی که هم‌اکنون برای ایجاد یک زیربنای تاب‌آور و سازگار برمی‌داریم، پایداری ما را هنگام فرا رسیدن موج بعدی تحولات تعیین می‌کند.

نیاز به یک چشم‌انداز جمعی بسیار حیاتی است - حتی بدون وجود آشفتگی‌های وخیم. خلق کردن آینده با همدیگر وظیفه‌ای نیست که مختص زمان بحران باشد؛ یک تلاش مستمر است که مسیر موفقیت را تعیین می‌کند.

با وحدت در هدف و مسیر یک کسب‌وکار می‌تواند از وضعیت معمولی فراتر رفته و به فلات‌هایی از موفقیت برسد که آنچه ممکن است را بازتعریف می‌کند. در این عمل فعالانه و مشارکتی برای خلق آینده، یک سازمان راستای حرکت صحیح خود را پیدا کرده، به سمت افقی از فرصت‌ها پیشروی می‌کند و به پتانسیل‌های بی‌سابقه‌ای دست می‌یابد.

 

چرا چشم‌انداز مشترک خدشه‌ناپذیر است 

یک چشم‌انداز مشترک صرفاً داشتن یک چیز خوشایند نیست؛ بلکه برای کسب‌وکارهایی که قصد دارند نامدار شوند ضروری است. به گفته جن کرونبرگر در مقاله اخیر فوربس، «فقدان یک چشم‌انداز می‌تواند یک محیط کاری بی‌رونق، مشکل در تعاملات و اشتیاق پایینی برای تعیین هدف ایجاد کند. چشم‌انداز جایی در جهان است که نه تنها شرکت‌ها می‌خواهند آنجا باشند، بلکه می‌خواهند جهان به خاطر آنها در آن چشم‌انداز باشد. در مدل "بودن، انجام دادن، داشتن" در زمینه فرهنگ شرکت‌ها، چشم‌انداز در قلمرو "بودن" است».
علاوه بر این، تحقیقات تأثیر چشم‌انداز مشترک بر نتایج ملموس کسب‌وکار را نشان می‌دهد: طبق مطالعه‌ای که توسط بین و کامپانی در بین 500 شرکت در یک دوره 10 ساله انجام شده است، آنهایی که دارای چشم‌انداز مشخصی بودند، 12 برابر بیشتر از شرکت‌های فاقد چشم‌انداز تعریف‌شده، رشد درآمد داشتند. (زوک و آلن، "ذهنیت بنیانگذار").
زمانی که یک سازمان فاقد چشم‌انداز منسجم باشد- آینده‌ای همسو برای مقصدی که شرکت به سمت آن می‌رود و آرزوی دستیابی به آن را دارد- تلاش‌هایش می‌تواند ازهم‌گسیخته و ناکارآمد شود. تیمی از پاروزنان را در یک قایق تصور کنید که هر یک در جهت و ترتیبی متفاوت پارو می‌زنند. عدم هماهنگی نه تنها مانع پیشرفت آنها می‌شود بلکه می‌تواند آنها را از مسیر خارج کند یا بدتر از آن باعث برخورد قایق و واژگونی‌شان شود.
همچنین، نبود یک چشم‌انداز روشن و مشترک، ممکن است باعث شود که بخش‌های یک شرکت، اولویت‌های متناقضی را دنبال کنند و منابع ارزشمند و انرژی را هدر دهند. این عدم یکپارچگی می‌تواند سبب از دست رفتن فرصت‌ها شود، زیرا پتانسیل شرکت در طیفی از ابتکارات ازهم‌گسیخته پراکنده شده است. و در نهایت، منجر به عملکرد ضعیف و نتایجی می‌شود که از آنچه می‌توان با یک رویکرد همسوتر به دست آورد، بسیار کمترند.

فقدان یک چشم‌انداز می‌تواند یک محیط کاری بی‌رونق، مشکل در تعاملات و اشتیاق پایینی برای تعیین هدف ایجاد کند. چشم‌انداز جایی در جهان است که نه تنها شرکت‌ها می‌خواهند آنجا باشند، بلکه می‌خواهند جهان به خاطر آنها در آن چشم‌انداز باشد.
در مدل "بودن، انجام دادن، داشتن" در زمینه فرهنگ شرکت‌ها، چشم‌انداز در قلمرو "بودن" است.

 واقعیت تلخ: ما آنقدرها که فکر می‌کنیم همسو نیستیم!

بیشتر سازمان‌ها معتقدند که یک چشم‌انداز مشترک دارند؛ اما اگر از لایه سطحی عبور کنید، واقعیت کاملاً متفاوتی را خواهید یافت. یک مطالعه راهبری روی 21000 کارمند نشان داد که تنها 29٪ از آنها می‌گویند که چشم‌انداز مدیرانشان برای آینده، همواره با چشم‌انداز سازمان همسو است.
جای تعجب نیست که وقتی از اعضای یک گروه کاری در مورد دید و برداشتشان از آینده شرکت سؤال می‌شود، پاسخ‌ها بسیار متفاوت است. این ناهماهنگی صرفاً فرضی نیست؛ بلکه یک شکاف ملموس است که می‌تواند بین استراتژی و عملیات یک سازمان حس شود.

 

قدرت متحول‌کننده یک چشم‌انداز مشترک
یک چشم‌انداز مشترک، وقتی با تمام وجود توسط یک سازمان پذیرفته شود، به ضربان قلب موجودیت آن سازمان تبدیل می‌شود. این چشم‌انداز، یک لنز است که از طریق آن تصمیم‌گیری می‌شود و مانند یک فانوس دریایی است که سفر شرکت را هدایت می‌کند. با این وجود، قدرت واقعی یک چشم‌انداز مشترک زمانی آشکار می‌شود که از قلمروی انتزاعی ایده‌ها فراتر رود و در اقدامات روزمره افراد تشکیل‌دهنده سازمان زیست کند. این کافی نیست که یک بیانیه چشم‌انداز را در طرح کسب‌وکار جای دهید یا روی دیوار اتاق نصب کنید. چشم‌انداز باید تصویری زنده و جاری باشد که بر روی بوم فرهنگ سازمان نقش بسته است. 
این چشم‌انداز لازم است با چنان وضوح و اشتیاقی بیان شود که فرد فرد اعضای تیم بتوانند خود را در آن ببینند. و شما تیمی داشته باشید که الگوی بارز شرکتی باشد که این چشم‌انداز را با تمام وجودش ابراز می‌کند. اعضای تیم باید بتوانند نه تنها نتیجه نهایی، بلکه تأثیر مشارکت‌های فردی خود را بر دستاوردهای جمعی تجسم کنند. این سطح از جزئیات و وضوح، یک چشم‌انداز راکد را به نیرویی پویا تبدیل می‌کند که انگیزه‌دهنده برای عمل است و سازمان را به سمت اهدافش می‌راند؛ مانند تبدیل یک تصویر ثابت به یک فیلم با کیفیت بالا، که در آن هر صحنه انگیزه می‌دهد و روایت را به جلو می‌برد و تخیل و تعهد همه کسانی که بخشی از آن هستند را به نمایش می‌گذارد.

بهترین راه برای پیش‌بینی آینده، خلق کردن آن است.                      - پیتر دراکر

آیندۀ خلق شده: یک پارادایم جدید

چه می‌شود اگر سازمان‌ها به جای استنتاج آینده از گذشته، فیلمنامه را معکوس کنند و آینده‌ را «از آینده» خلق کنند؟ 
تصور کنید جایی که می‌خواهیم باشیم را مشخص کرده و سپس مسیری را به عقب به زمان حال ترسیم کنیم. این رویکرد خلاقیت را ترغیب می‌کند، همانطور که پیتر دراکر به خوبی ببان کرده است: «بهترین راه برای پیش‌بینی آینده، خلق کردن آن است.»

چگونه شروع کنیم؟ 
این موضوع با درک اینکه آینده در قلمرو زبان زیست می‌کند آغاز می‌شود. ما با تغییر گفتگوهایمان، به نوبه خود واقعیتی را که در آن زندگی می‌کنیم تغییر می‌دهیم. این صرفاً یک تمرین فلسفی نیست، بلکه همانطور که در تحقیقات گسترده در مورد پویایی سازمانی اثبات شده است، چارچوبی عملی برای شعله‌ور کردن تغییرات است. 

بر این اساس، ما با تجسم واضح نتیجه مطلوب، به گونه‌ای که گویی قبلاً تحقق یافته است، شروع به خلق آینده می‌کنیم. این چشم‌انداز دقیق از آینده مانند یک فانوس دریایی هر تصمیم و اقدامی را منشاء شده و هدایت می‌کند. از این چشم‌انداز، ما مراحل لازم برای رسیدن به آن آینده را مهندسی معکوس کرده و به طور دقیق مسیری را از آینده به زمان حال ترسیم می‌کنیم. 

این روشِ «برنامه‌ریزی از آینده برای آینده» تضمین می‌کند که استراتژی‌ها توسط محدودیت‌های حال حاضر یا تجربیات گذشته محدود نمی‌شوند، بلکه در عوض از پتانسیل تحولی آنچه می‌تواند باشد تاثیر خواهند گرفت. ما با همسو کردن اقدامات خود با این آینده متصور، به طور اصولی و قاعده‌مند مسیر تحقق آن را می‌سازیم و اهداف آرمانی را به نتایج ملموس تبدیل می‌کنیم. این جوهره خلق آینده از طریق زبان است؛ و در مورد ایجاد مکالمات و تصمیماتی است که صرفاً به واقعیت موجود پاسخ نمی‌دهند، بلکه به طور فعال واقعیتی که ما قصد داریم به آن دست یابیم را شکل می‌دهند.

نتیجه‌گیری: تجسم یک فردای مشترک

ما در آستانه یک طلوع جدید در راهبری کسب‌وکارها ایستاده‌ایم، جایی که چشم‌انداز جمعی سنگ بنای موفقیت پایدار می‌شود. 
با بهره‌گیری از قدرت زبان و داشتن آرمان مشترک، می‌توانیم آینده‌ای بسازیم که قلب‌ها و ذهن‌ها را به سمت یک مقصد واحد سوق دهد. و اکنون سؤال این نیست که آینده چه خواهد بود، بلکه این است که چه آینده ای را با هم خواهیم ساخت؟

همانطور که مسیرهای خود را بازتعریف می‌کنیم، به یاد داشته باشیم که معیار واقعی موفقیت ما، داستان‌های مشترک فردا خواهد بود که امروز آنها را می‌نویسیم.